روز اول - دربدران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دربدران

روز اول (یکشنبه 85/2/24 ساعت 11:52 عصر)

سلام

سلام به همه رفقا مخصوصا این آقا شایان رفیق قدیمی که برگشته ولی نگفته که کجا ها رفته ولی ما به ایشونم می گیم آقا شایان اگه کمکی از دست ما بر میاد یا علی ما در خدمتیم

اول بازم از نظرای قشنگتون ممنون

ولی همه یه جوری می خواستن بگن که توی قضیه منم بی تقصیر نبودم ولی من شاید بعضی وقتا که با بروبچ در به در گردش می رم کمی شیطنت کنم اما اون روز از شیطنت خبری نبود خدایی

اولش من مثل همه رفقام باهاش صحبت کردم ولی مثل اینکه خیلی آدم بی مرامی بود که تلافیه یکی دیگه رو سر من در آورد

باید در جواب بعضی از دوستان بگم من قصد توهین به کسی رو ندارم ولی خدایی بعضی از این بچه شهرستانی ها تا آب تهرون خراب شده رو می خورن انگار 180 درجه تغییر می کنن

خدایی ما که الان 22 ساله توی تهران زندگی میکنیم ولی ازش خیری ندیدیم

خوب روز اول کاری یه کمی سخت بود آخه فکر کن یه دفتر خرچنگ و قورباغه بهت بدن بگن پاک نویس کن

من یکی تا حالا حسابدار به این بد خطی و بی نظمی ندیده بودم

بابا به خدا یه کمی نظم و مرتب بودن هیچ کسی رو تا حالا نکشته

وقتی بعد از ظهر می خواستم از مغازه بیام بیرون صاحب مغازه نبود (حضرت آقا تشریف برده بودن استراحت کنن)پسرش خیلی تعجب کرد یه نگاه چپی به من انداخت که یعنی کجا میری ؟

منم خیلی خونسردانه گفتم با حاج آقا هماهنگ کردم ساعت 5 به بعد کار دارم باید برم پس خداحافظ

پسر صاحب مغازه شاکی بود خدایی اگه باباهم ما رو بیرون نندازه پسره زیرآبی ازمون بزنه که اون سرش نا پیدا

خلاصه روز بدی نبود ولی از اخلاقشون خوشم نیومد

آخه ظهر که شد غذاشون رو گرم کردن و راحت خوردن نه یه تارفی نه حرفی که آقا ناهار نمی خوری یا که نمی ری ناهار؟

عیبی نداره قرار شده یه هفته امتحانی کار کنم بعد تکلیفم رو روشن کنه که بمونم یا نه ما هم بلدیم چی کار کنیم آخر هفته نوبت ماست

نمی خوام بگم تلافی می کنم می خوام فقط بهش بگم بابا درسته که به من کار دادی یا ایینکه قراره ازتون پول بگیرم ولی این پول رو که مفت نمی دین در مقابلش دارم براتون کار می کنم

چند سال پیش ایدم میاد پیش یکی از رفقای عموم کار می کردم

یه شرکت بود که کارای بانکیش برای من بود کسانی که توی شرکت بودن همه غریبه بودن جز من که خیلی رابطه خوبی هم با صاحب شرکت داشتم و الانم اون قدر باهاش صمیمی هستم که عمو صداش میکنم

خیلی بامرامه اگه یه روزی ببینه که منشیش ناراحته یا حتی شک کنه که این نفر امروز یه طور دیگس صداش میکنه توی اتاقش ازش می پرسه مشکل داری و مشکلت چیه و تا جایی که بتونه به کارمندان کمک می کنه

یه روز بهش گفتم مهندس چرا این رفتار رو داری آخه تو کجا این آبدارچی کجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رو کرد بهم و گفت درسته این آدم برای من کار می کنه ولی شخصیت داره و من در مقابل کاری که برام میکنه پول بهش میدم

بنا نیست چون من کمی بیشتر از اون پول دارم پولم رو به رخ دیگران بکشم

بعدم یه جمله گفت که سعی کردم همیشه توی ذهنم بمونه گفت:

یادت باشه آدما هر چه قدر هم که فقیر باشن بازم آدم هستن و برای خودشون شخصیت دارن سعی کن برای اینکه به جایی برسی همیشه در کنار اونها باشی نه اینکه اونها رو زیر پات بذاری

حالا منم این نصیحت رو دوستانه به شما می کنم و می گم هیچ چیز ارزش یه دوست خوب رو نداره

یا علی

التماس دعا



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مبعث
    این روزها
    آغاز راه
    ...
    غریبه - آشنا
    آخر سال
    مُحرم یا مَحرم
    انقلاب درونی
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 313 بازدید
    دیروز: 10 بازدید
    کل بازدیدها: 200499 بازدید
  •   درباره من
  • رک لینک
    » <"div class="mdiv> marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this.start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1
    <"div class="kdiv> « : متحرک لوگوی marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this. start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1